بارالها بر من خشم مگیر که اگر تو بر من خشم نیاورى، مرازغیر تو باکى نیست و مگر نه این است که فراخناک لطف و عافیت تومرا کافى است!
خداوندا، تو را به نور جمالت که بر زمین و آسمانها تابیدهاست و پردههاى تاریکى را برانداخته و کار گذشتگان و آیندگان راصلاح بخشیده است، ...
سوگند مىدهم و از تو مىطلبم که در آن حال کهبر من خشم گرفتهاى، مرا نمیرانى و قهر خود را بر من نازلنگردانى که تو مىتوانى قهر و عتاب را رها کنى و به لطف بازآیىو از من خشنود شوى!
اى آن که سپاسگزاریم به درگاه وى اندک است، اما او محروممنمىسازد و گناهانم بسیارند لکن مرا به فضیحت و رسوایىنمىکشاند، پیوسته مرا در حال انجام گناهان مىنگرد، اما هیچ گاهبه خوارى نمىراندم!
اى آن که در کودکى مرا محافظت فرمودى و در هنگام پیرىبىروزیم نگذاشتى. اى آن که الطاف و نعمتهایت در نزد من بیروناز شمارند و توان شکرگزارى آنها را ندارم.
اى کسى که با من به نیکویى و احسان رفتار مىکنى و من به زشتىو عصیان تو را پاسخ مىگویم. اى کسى که مرا به یمن ایمان نجاتبخشیدى، پیش از آن که به طریقه شکر نعمتهایت آشنا باشم.
اى مولاى من، تویى که نعمت دادى، تویى که احسان کردى، تویى کهبه نیکى رفتار نمودى، تویى که کرامت فرمودى، تویى که فضیلتبخشیدى، تویى که فضل خود را به اتمام رسانیدى، تویى که روزىعطا فرمودى، تویى که کرم کردى، تویى که توانمندم ساختى، تویىکه سرمایهام دادى، تویى که پناه دادى، تویى که کفایت کردى،تویى که هدایت کردى، تویى که از گناه بازداشتى، تویى که گناهانرا پوشیدى، تویى که گناهان را بخشیدى، تویى که عذر پذیرفتى،تویى که مکنت و جاه بخشیدى، تویى که عزت دادى، تویى که پشتیبانبودى، تویى که تاییدم کردى، تویى که یارى رساندى، تویى که شفابخشیدى، تویى که عافیت دادى، تویى که اکرام کردى، خجسته و بلندمرتبهاى اى پروردگار من، ستایش جاودانه از آن توست و سپاسپیوسته تو را سزاست.
اما من اى خدایم، به خطاهایم معترفم، پس بر من ببخشاى! منمکه گناه کردم، منم که خطا نمودم، منم که نادانى کردم، منم کهبه سوى گناه شتافتم، منم که اشتباه کردم، منم که به غیر تواعتماد کردم، منم که در عین دانایى گناه کردم، منم که وعدههادادم، منم که وفا ننمودم، منم که پیمان شکستم، منم که به جرمخود اقرار کردم.
بارالها، من بدان نعمات که مرا دادهاى اذعان دارم، بهگناهانم اعتراف کرده و از آنها باز مىگردم; تو نیز مرا بیامرز.
اى کسى که گناه بندگان تو را ضررى نرساند و نیازى به طاعتایشان ندارى، هر کدام از بندگانت که کارى نیکو به جاى آورند،به توفیق و لطف توست، پس ستایش و حمد تو را سزاست.
خدایا، چون مرا فرمان دادى سرکشى نمودم و چون نهى کردى، آنچهرا نمىخواستى به جاى آوردم. اینک این منم که نه دلیلى بربىگناهى خود دارم که عذر بخواهم و نه نیروى آن دارم که از کسىیارى بخواهم. حال با کدامین اعضایم رو به روى تو بایستم; آیابا گوشم یا با چشمم یا با زبان و یا پاهایم، آیا تمامى اینهانعمتهایى نیست که مرا عنایت فرمودهاى و من با همه آنهانافرمانىات کردهام، اى مولاى من، حجت و دلیل از آن توست و منمحکومم!
اى شنواترین شنوندگان و اى تیزبینترین بینندگان و اىسریعترین حسابگران و اى مهربانترین مهربانان، بر محمد(ص) وخاندان پاک وى درود فرست!
پروردگارم، از تو حاجتى را مىطلبم که اگر آن را به من ارزانىدادى، هر چیز دیگرى را که از من دریغ نمایى، مرا زیانى نرساندو اگر از آن محرومم سازى، هر چه را به من عطا فرمایى مرا نفعىنبخشد; «از تو مىخواهم که مرا از آتش جهنم آزاد گردانى!»
غیر تو خدایى نبود، یگانهاى و تو را همتایى نیست، فرمانروایىتوراست و ستایش از آن توست و تو بر همه چیز توانایى، اى خدا،اى خدا، اى خدا.
خدایا، من در آن حال که بىنیاز و توانمندم، به تو نیازمندم،پس چگونه در حال فقر نیازمند تو نباشم. خدایا من که در عیندانایى، نادانم، چگونه در حین جهل، نادان نباشم!